استقبال از موزه لوور در تهران؛ نشانی از آگاهی یا خودنمایی مردم؟
به گزارش مجله پیکوشو، اکنون بیش از 100 هزار نفر از نمایشگاه موزه لوور در تهران تماشا نموده اند. ناظران علت آن را ناشی از اشتیاق ملتی می دانند که می خواهد خود را عضوی از دهکده جهانی بداند.
نمایش بعضی از آثار موزه لوور در موزه ملی، استقبال بی نظیری از سوی مردمی را به همراه داشت که تعداد بسیار زیادی از آن ها از موزه لوور فقط نام آن را شنیده و می دانستند که این موزه در پاریس است. اما ارزش آثار و این که چرا چنین آثاری اصولا در موزه نگهداری می شود؟ یا این که چه پیامی را برای آیندگان در بر دارد؟ و معانی و مفاهیم ارزشی آن چیست؟ چندان برای این بازدیدکنندگان مهم نبوده و اصولا خیلی قابل تحلیل نیست.
این نوع نگاه از طرف خبرنگاران و تحلیلگران خبرگزاری های خارجی، بسیار مورد آنالیز نهاده شد.
موزه لوور در پاریس بوده، بنابراین با حضور نام این موزه در تهران، ایران نیز در دهکده دنیای حضور پیدا می نماید؛ ایران که زمانی دارای فرهنگ و تمدن بزرگی بوده و اکنون هم حتما همان فرهنگ در میان مردم ساری و جاری است!
آن چیزی که می تواند جامعه فرهنگی ایران را نگران تر کند، این نوع نگاه و علاقه بسیاری از ناظران به موزه بوده است؛ بازدیدکنندگانی که هجوم بسیار زیادی به این موزه داشته اند؛ درصورتی که موزه ایران باستان از سال 1316 با زیبا ترین و بی نظیر ترین معماری در تهران، به وسیله آندره گدار، معمار برجسته فرانسوی، با برداشت از طاق کسری ساخته شده و آثار موجود در این موزه نیز خود شاید به تنهایی با بخش بزرگی از آثار موزه لوور برابری کند. اما این موزه و آثار آن، نه چندان ارزشمند و نه چندان مجذوب کننده برای بازدیدکنندگانِ موزه تا پیش از برگزاری موزه لوور در تهران بوده است.
به طوری که نهاده شدن در مقابل مجسمه بزرگ داریوش هخامنشی هیچ اطلاعات ارزشی یا فرهنگی را به همراه ندارد و تنها نام سازنده مجسمه برای بعضی از بازدیدکنندگان چنان مهم تلقی می شود گویا دانستن پیکر تراش 2500 ساله تاثیر بسیار بزرگی در فرهنگ ما خواهد داشت که حتی از مطالعه نوشته کنار اثر نیز سر باز می زنند و تنها در پی نام سازنده اثر می گردند!
این روند در سالن موزه در طبقه دوم هم تکرار شده که آثار بسیار نفیس پس از اسلام ایران درآن قراردارد و با بازدید بسیار کمی در مقابل مجموعه آثار لوور روبه رو می شود و گاها بعضی از بازدیدکنندگان این بخش از موزه، حتی ارزش موزه ای آثار را نمی دانند؛ به طوری که لمس آثار یا رد شدن از محدوده غیر قابل عبور آثار برای آن ها چندان مهم نیست؛ چراکه آن را به طور مثال صرفا کاشی کاری یک محراب می بینند.
جالب است که روش های موزه داری نیز در ایران به شدت دچار ضعف است؛ چراکه اطلاعات نوشته شده در کنار آثار لوور هم دارای اشتباهات فاحشی بوده است.
اما موضوع گفت وگوی ما از روش موزه و موزه داری در ایران فراتر می رود و برمی شود به آن غرور ملی و به مخاطبی که با تماشا نمایشگاه موزه لوور در تهران، جایی در این دنیا بزرگ برای خود تصور می نماید و با مشاهده عکسی از یک بچه که خانواده اش او را در کنار یکی از مجسمه ها گذاشته اند تا عکس یادگاری بگیرند، یا از نماینده ای که نایب رییس گروه دوستی پارلمانی ایران و فرانسه است و نام لوور هنوز به گوشش نخورده و نمی تواند آن را تلفظ کند، احساس خواری می نماید.
درباره تفاوت موزه های مهم ایران با موزه های مطرح دنیا در رسانه های ایران، گاه و بیگاه نوشته هایی منتشر می شود. این که درک از موزه در ایران عقب مانده است و به محلی برای نگهداری اشیاء و نمایش آن خلاصه می شود؛ این که موزه در ایران فاقد پروژه هایی برای پژوهش است، برای بچه ها و نوجوانان برنامه ای ندارد و ... .
از همه این ها فراتر، عدم آموزش صحیح در رسانه ها یا مدارس و مکان های آموزشی است که جامعه را به نقطه ای می رساند که پیدا کردن خود در دنیای اطراف را با دیده شدن در جامعه دنیای جستجو می نماید.
این مساله تنها در استقبال از موزه لوور نبوده و در بسیاری از حوزه ها همانند موسیقی، ورزش و سینما نیز وجود دارد. چراکه ما در پی راهی برای دیده شدن هستیم، با لباسی مندرس از فرهنگ چندین هزار ساله!
اما بی شک یکی از راه های فاصله گرفتن از این نوع نگرش و برخوردها و تحرکات اجتماعی متاثر از زمان، آموزش درست و بازنگری مجدد از فرهنگ و تاریخ کشورمان به وسیله مکان های آموزشی در سنین پایین تر و تبلیغات صحیح به وسیله رسانه ها بوده چراکه تبلیغات می تواند اثر گذاری بلند مدت را در اذهان به وجود آورد و تنها بیان کردن معضلات راه چاره مناسبی برای رهایی از این رفتارها نیست.
عکس کاور: نقاشی از امیرکبیر دوره قاجار موزه ملی
منبع: کجارو