سفرنامه پکن-آلماتی من و همسرم

به گزارش مجله پیکوشو، بنابر یک قانون نانوشته،من و همسرم قرار بر این داریم که در هرسال،دو سفر خارج از کشور برویم و باتوجه به شرایط کاری همسرم،یکی از سفرهایمان در اواسط دی ماه و دیگری در خردادماه یا تیرماه اجرا میشود.

سفرنامه پکن-آلماتی من و همسرم

با تور چین سفری خاطره انگیز را تجربه کنید.

خردادماه سال جاری قرعه به نام چین افتاد و باتوجه به اصرار همسرم،تور را طوری انتخاب کردیم که 6 شب در پکن و 2 شب در آلماتی قزاقستان باشیم که با یک تیر دو نشان زده باشیم و هر دو کشور را ببینیم.طی روزهایی که سایت خبرنگاران را چک میکردیم، آژانس الفبای سفر، آفر ویژه ای زده بود و از آنجا که قبلا با این آژانس به مارماریس رفته بودیم و از خدماتشان بسیار راضی بودیم،تصمیم گرفتیم تور را از همین آژانس از تاریخ23خرداد96تا30خرداد96،واقع در هتل چهارستاره ووهوآن(پکن)و پنج ستاره رامادا(آلماتی) با پرواز ایزآستانا به مبلغ 2590000 تومان بخریم.

روز پرواز،باتوجه به شرایط امنیتی اعلام شده،خیلی زودتر به فرودگاه رفتیم.پس از طی مراحل قانونی و چک شدن پاسپورت ها،در ساعت مقرر سوار هواپیما شدیم.تیک آف،صدای ترسناکی داشت ولی پرواز بسیار راحتی بود.پرسنل بسیار مودب بودند.فاصله جایگاه ها هم مناسب بود.خدمات پرواز عالی و پیش غذا و غذا و دسر و نوشیدنی بصورت منو انتخابی بود و با کیفیت بالایی سرو می شد.

منوی شام

کراکر نمکی سیری و پک وسایل داخل هواپیما و آبمیوه انتخابی

شام از منو،خوراک مرغ همراه با کیک و نوشیدنی انتخابی

شام از منو،چلوکباب کوبیده همراه با کیک و نوشیدنی انتخابی

پس از 3ساعت و نیم،هواپیما در فرودگاه آلماتی به زمین نشست(برای رفتن به چین،هواپیما در آلماتی می نشیند و هواپیما عوض می گردد و سپس ادامه جهت طی می گردد.)از اونجایی که میدونستیم چهارساعتی در فرودگاه علاف هستیم تا موعد پرواز بعدی برسه،تصمیم گرفتیم خودمون رو سرگرم فری شاپ و گشت در فرودگاه کنیم.اما چون فرودگاهش کوچک بود،زیاد وقتمون رو نگرفت و داخل سالن نشستیم و مشغول صحبت با همسفرهامون شدیم تا زمان باقیمانده سپری شد و سوار هواپیما به مقصد پکن شدیم.

معمولا ویزای چین بصورت گروهیه.به این صورت که روی یک برگه(که ویزا هست)نام تمامی اعضای گروه نوشته شده و تا زمانیکه همه مسافران نام برده شده در برگه،حضور نداشته باشند،هیچکدام حق عبور از گیت رو ندارن و این مساله دردسرها و استرسهای خاص خودشو داره.اما به لطف آژانس الفبای سفر،ویزای ما بصورت انفرادی بود و همه مراحل،خیلی راحت انجام شد.

پرواز آلماتی-پکن هم مثل پرواز قبل بسیار راحت بود و شام و دسر بصورت منو انتخابی بود تا ما حوالی ساعت 5 صبح به پکن رسیدیم.

شام از منو،مرغ بسیار خوشمزه همراه با برنج چینی و کیک و نوشیدنی انتخابی

شام از منو،پاستا با بیف همراه کیک و نوشیدنی انتخابی

تورلیدر ما آقاشاهین بودن که همراه دستیار چینی خودشون به اسم مایکل دنبالمون اومده بودن.تا هتل،یه سری شرحات دادن که براساس سفرنامه های زیادی که خونده بودم،همه رو فوت آب بودم.مثلا اینکه اینستاگرام و گوگل در چین فیلتره.برای همین ما روی گوشیامون vpn نصب نموده بودبم و برای احتیاط،وقتی ایران بودیم،نقشه جاهایی که میخواستیم بریم رو اسکرین گرفته بودیم.یا اینکه گفته بودن بدون لیدر جایی نرید چون پکن بسیار بزرگ و شلوغ است و خیابونها شبیه به هم هستن و کسی هم انگلیسی بلد نیس که هدایتتون کنه.(حتی طریقه نشون دادن اعداد با دست هم در زبان چینی فرق داره.)

تابلوهای هدایت هم اکثرا فقط به زبان چینی هستن.اونایی هم که انگلیسیشون رو نوشتن،از وقتیه که المپیک در چین قرار شد باشه.که البته ما به این حرفشون گوش ندادیم چون همواره دوس داریم وقتی سفر میریم،بریم توی دل شهر و یه جورایی مثل مردم اونجا رفت و آمد کنیم.پیاده روی کنیم،با مترو و اتوبوس جابجا بشیم.برای همین از نقشه متروی پکن عکس گرفتیم و تقریبا همه جا رو با مترو میرفتیم.کاری که لیدرمون توی دو سه سالی که پکن بود،انجام نداده بود و برای اولین بار همراه با ما و هدایت ما سوار مترو شد.اینجا بود که ما هم شدیم یه پا لیدر!!!

نقشه مترو که از داخل خود مترو گرفتیم

درهرحال بنابر اطلاعات و کوشش همسرم در جستجوی آدرسها و خطوط مترو،ما هرگز گم نشدیم.نکته جالب برامون این بود که به حدی رسیده بودیم که اکثر همسفرا و حتی لیدرمون،طریقه رفتن به جایی ،به ساده ترین و کم ترافیک ترین و ارزان ترین شکل ممکن رو از همسرم میپرسیدن.

خلاصه وقتی به هتل رسیدیم،وقت صبحانه بود و به سمت صبحانه بوفه هدایتمون کردن.متنوع بود اما نه اون چیزی که باب میل ما بود.تنها چیزی که برای ما طعم خیلی خوبی داشت و صبحانه هرروزه ما شده بود،یه مدل نودل با سبزیجات و یه مربای توت فرنگی بود.تخم مرغ و پنیر و خیار و کمپوت هم بود ولی باقی چیزها یا گوشت خوک بود یا انواع سوپها که ما حتی تست نکردیم.ما جلبک هم خوردیم ولی خوشمون نیومد.

بعد صبحانه تا زمان تحویل اتاقها،به گشت اطراف هتل و پیداکردن ایستگاه مترو و سوپرمارکت24ساعته(seven eleven)گذروندیم.

به هتل برگشتیم و بعداز تحویل دریافت اتاقها،دو سه ساعتی استراحت کردیم.اتاق هتل،تمیز و مرتب بود و برای ما که وقت چندانی رو داخل هتل نمی خواستیم بمونیم،ایده آل بود.

ویوی بیرون از پنجره هتل

اتاق هتل

اتاق هتل

یه سری از همسفرامون برای شب اول میخواستن به گلدن ماسک شو برن که براساس تحقیقاتی که نموده بودم،با سلیقه ما جور در نمیومد.برای همین تصمیم گرفتیم بجای گلدن ماسک،به باغ وحش بریم تا پاندا،که یکی از دلایل سفرمون به چین هست رو ببینیم.

از در اصلی هتل که بیرون اومدیم،به سمت چپ رفتیم تا ایستگاه پانجیایوان رفتیم و سوار خط 10 شدیم تا ایستگاه جیااومن وست(8 ایستگاه)و با عوض کردن خط و رفتن به خط 4،بعد از 12 ایستگاه،در ایستگاه بیجینگ زو پیاده شدیم.(پکن=beijing)

مترو خیلی ارزونه و استفاده ازش راحته.کافیه نترسین.قیمت بلیط هم باتوجه به مقصد محاسبه میشه.

بلیط مترو

ساعت کاری باغ وحش،9صبح تا 6 بعدازظهره.قیمت بلیطش هم 19 یوان بود.وقتی وارد باغ وحش میشیم،ازطریق تابلوها میشه هرجا بخوایم بریم.پانداها،زرافه ها،میمون ها،پنگوئن ها و...محوطه باغ وحش بسیار بزرگ و سرسبز بود.

بلیط باغ وحش

ما مستقیما به سمت پانداها رفتیم.اونها داخل محوطه ای بودن که براشون وسایل بازی ساخته بودن و پر از شاخه و برگهای بامبو و سرسره بود. پانداها حیوونای خیلی ناز و لوس و تنبل و جذاب و باهوش و دوست داشتنی بودن.جالب بود که وقتی میخواستیم ازشون عکس بگیریم،ثابت به دوربین نگاه میکردن تا عکسمونو بگیریم.حتی فیگور هم میدریافت.

پاندای بانمک که منتظره براش غذا بیارن

بعد از دیدنشون،به فروشگاه مربوط بهشون رفتیم و یه عروسک پاندا برای دکوریمون و یه جامدادی پاندا برای خواهر کوچیکم خریدیم.ما داخل خونمون یه دکوری داریم که هر سفری که میریم،نماد یا عروسک یا مجسمه مربوط به اونجا رو برای این دکوریمون میخریم تا یادآور خاطرات اون سفر باشه.

بعد باغ وحش چون از یه در دیگه خارج شده بودیم،به ایستگاه متروی نشنال لایبرری رسیدیم و سوار خط 4شدیم.7 ایستگاه بعد،به ژیدان رسیدیم و سوار خط 1 شدیم.بعد از 3 ایستگاه،به ایستگاه وانفوجین(یا وانگفوجینگ)رسیدیم.از دو طبقه تجاری شیک که یه قسمتش فودکورت و قسمت دیگش رستوران رباتی ژاپنی بود،به سطح خیابون وانفوجین رسیدیم.این خیابون،یه چیزی مثل خیابون استقلال استانبوله.فقط شیک تر،بزرگ تر و جذاب تر.

نمایی از خیابان وانفوجین

اولین فرعی سمت چپ رو که وارد میشیم،یه استریت فود داره.با این تفاوت که به محض ورود،حال آدم از بوی گند و دیدن غذاهای داخلش بد میشه.اما چون هدف ما از قبل،دیدن این خیابون بود،این حال بد رو به جون خریدیم تا ببینیم اینکه میگن :چینی ها روی زمین،همه چیز به جز ماشین و توی دریا،همه چیز به جز کشتی و توی آسمون هر چی به جز هواپیما رو میخورن،راسته یا نه!!!

سوسک و عقرب و مارمولک و مارکوچک و ستاره دریایی و اسب دریایی و قورباغه و سگ و هرچیزی که فکرشو کنید به سیخ کشیده بودن درحالیکه اکثرشون هنوز زنده بودن و تکون میخوردن.البته اینطورم نبود که نشه هیچ چیزی خورد.داخل این خیابون هم بستنی های دست ساز یخی بود،هم میوه هایی که ما داخل کشورمون نداریم.ترجیح دادیم این میوه های جذاب رو از میوه فروشی نزدیک هتلمون،کیلویی بخریم.ما یه میگو هم خوردیم که قیمتش خیلی بالا بود و خیلی بی مزه!

میگوی بی مزه

بعد از دیدن این فرعی،به متروی وانفوجین رفتیم چون دیروقت بود و ما حسابی خسته،دیدن ادامه خیابون وانفوجین رو به یه بار دیگه موکول کردیم.

از خط 1،4 ایستگاه به گواوما رفتیم و با عوض کردن خط،به خط 10 رفتیم و بعد از 3 ایستگاه،در پانجیایون پیاده شدیم و بعد از کمی پیاده روی و خرید میوه های خوشگل برای تست کردن(از هرنوع میوه،یه دونه)و رفتن به فروشگاه11-7 و خرید یه آبمیوه و چندتا خوراکی برای تست کردن،به هتل رسیدیم.

روز دوم:

برای روز دوم،تور پل شیشه ای رو از آقا شاهین خریدیم.پکن دوتا پل شیشه ای داره که این یکی که ما رفتیم،پل شیشه ای اصلیه و جذاب تر هست و بالطبع،قیمتشم بالاتره.فاصله اش تا خود پکن هم دوساعتی میشه.باتوجه به تحقیقات،اگر می خواستیم خودمون با اتوبوس یا تاکسی به پل شیشه ای بریم،برخلاف ترکیه،هزینمون خیلی بالا می رفت.

پل شیشه ای،یکی دیگه از دلایلمون برای اومدن به پکن بود.تور اون رو 400 یوان خریدیم.قیمتش بالاس ولی ارزشش رو داره.

بعد از طی مسافت دوساعته،از اتوبوس پیاده شدیم و حدود 10 دقیقه یه سربالایی با شیب کم رو پیاده رفتیم تا به ورودی اصلی برسیم.از اونجا،سوار ماشین اتوبوسی روباز شدیم و مسافت کمی رو طی کردیم.بعد،حدود 20 دقیقه داخل جنگل و از راه باریکه ها پیاده رفتیم و به تله کابین رسیدیم.وقتی سوار تله کابین شدیم،مناظر بسیار زیبا چشممون رو گرفت.

سوار بر تله کابین

بعد از پیاده شدن از تله کابین دوباره مسافتی رو پیاده رفتیم و به یه زیپ لاین رسیدیم.هیچکدوم از همسفرامون جرات سوارشدن به زیپ لاینو نکردن و فقط من و همسرم که عاشق هیجانیم،سوار زیپ لاین با ارتفاع هزار متری از سطح زمین به قیمت نفری 60 یوان شدیم.وقتی سوار زیپ لاین بودم و پایینو نگاه می کردم،سرتاسر جنگل بود.

اینکه سوار زیپ لاین شدیم،باعث شد نیم ساعتی منتظر باشیم تا بقیه پیاده بیان و به ما برسن.

وقتی بقیه رسیدن،کمی دیگه از راه های باریک جنگلی پیاده روی کردیم و بالاخره رسیدیم به پل شیشه ای.جایی که 1800 متر از سطح زمین فاصله داشت.پل معلقی که کف و دیواره های اون شیشه ای بود.اول پل یک پاپوش به ما دادن تا کف کفشهامون،کف شیشه ای پل رو کثیف نکنه.برخیا جرات نکردن روی پل بیان.به وسط پل که رسیدیم،بخاطر باد،پل تکون می خورد و همین باعث ترسناک شدن پل شده بود.ما تا انتهای پل که فاصله بین دو کوه طولانی بود،رفتیم و دوباره برگشتیم.طبیعت فوق العاده ای داشت و عکسهای قشنگی هم گرفتیم.

پل شیشه ای از دور

پل شیشه ای

درسته اگه کسی بره پکن و پل شیشه ای رو نره،ضرر نموده.ولی بخاطر مسافت زیاد پیاده روی و راه صعب العبور و کوهنوردی،پیشنهاد میشه بچه ها و افراد مسن به اینجا نرن.

وقتی از پل شیشه ای به پکن رسیدیم،ساعت حدود6 بعدازظهر بود و ما هنوز ناهار هم نخورده بودیم و حسابی گرسنه بودیم.آقا شاهین که خیلی هم پایه بودن،همگی ما رو به رستوران ایرانی هزار و یک شب بردن.یه چیزی راجع به غذا بگم،ما هر کشوری می ریم،ترجیح می دیم غذاهای خاص اون کشورو بخوریم و هیچ وقت سمت رستورانای ایرانی اون کشور نمی ریم.چون غذای ایرانی،بهترینش توی خود ایران هست.اما اون شب به خاطر احترام گذاشتن به بقیه همسفرامون و آقا شاهین،به این رستوران رفتیم که حجم غذاهای بسیار کم و قیمت بالایی داشت.یه چیز دیگه این که،همه میگفتن توی چین هیچی برای خوردن برای ایرانی ها گیر نمیاد و حتما باید از ایران کنسرو برد.برای همین ما کلی کنسرو بردیم اما به هیچکدومشون دست نزدیم.چون اونجا هم مثل بقیه کشورها،انواع برندهای فست فود مثل مک دونالد و برگرکینگ و کی اف سی و... بودن و غذاهاشون با کیفیت عالی و قیمت مناسب سرو می شد.فقط سمت رستوران های چینی ها نمی شد بریم که از بوی نامطبوعی که به گفته خودشون بوی یه نوع روغن خاص هست،حالمون بد میشد.

بعداز خوردن شام،آقا شاهین لطف کردن و ما و بقیه همسفرا رو خارج از برنامه تور به خیابون سن لیتون بردن.سن لیتون یه جورایی خیابون باکلاس پکن هست که اکثر برندها،اونجا شعبه دارن و یک طرف اون، کافه های مختلفه. اواسط خیابون، یه راه پله هست که روی نرده های اون،پر از گله و وسط اونم یه عالمه قفل با روبان قرمزه که دختر و پسرا برای استحکام عشقشون می زنن.

روز سوم:

روز سوم،گشت شهری اول بود.هر تور پکن،دوتا گشت شهری رایگان داره.گشت شهری اول شامل میدان تیان آن من،شهر ممنوعه،معبد بهشت،کارخانه مروارید و کارخانه ابریشم بود که به همه رسیدیم.گاهی اوقات بخاطر ترافیک شدید پکن،تورها به همه برنامه هاشون نمی رسن و به روزهای دیگه موکول میشه.

میدان تیان آن من که برای من و همسرم چندان جذاب نبود،بزرگترین میدان جهانس.برخلاف همه میدان ها که دایره ای هستن،این میدان،چهارگوش هست که یک طرفش شهر ممنوعه هست و طرف دیگش مجلس.

میدان تیان آن من

میدان تیان آن من

میدان تیان آن من

شهر ممنوعه،محل زندگی پادشاه بوده.برای رسیدن به قصر اصلی،از چند حیاط رد شدیم.محل زندگی کارگران و سربازان و وزرا هم در اطرافش ساخته شده بود.یک سری دیگ داخل قصر بود که در گذشته داخل اونها رو آب می کردن که اگه زمانی قصر،آتش گرفت،به یاری آب داخل دیگ ها،آتش رو خاموش کنن.چون کل قصر از جنس چوب بود.

شهر ممنوعه

شهر ممنوعه

دیگ های آب جوش

بعد شهر ممنوعه،مسافت کمی رفتیم تا به معبد بهشت یا معبد آسمانی رسیدیم.معبد قشنگی بود و چون در ارتفاع ساخته شده بود،دور تا دور پکن که خیلی هم کثیف بود معلوم بود.

بعد از اون،به یکی از شعبه های مک دونالد رفتیم و ناهار خوردیم و بعد از اون،به سمت کارخانه مروارید رفتیم.در اونجا،در خصوص فرق مروارید اصلی و تقلبی و شیوه تشخیص مروارید اصلی رو شرح دادن.صدفی رو از داخل ظرف مخصوص صدفها برداشتن و مروارید داخل اون رو درآوردن و از همگی پرسیدن که چه کسی میتونه حدس بزنه داخل این صدف چندتا مرواریده؟!بازهم به لطف سفرنامه هایی که خونده بودم،من نزدیکترین جواب رو دادم و اون مروارید رو بعنوان جایزه به من دادن.بعد ما رو به سمت فروشگاهشون هدایت کردن که قیمتاشون خیلی بالا بود و به دیدنش کفایت کردیم.

صدف هایی که داخلشون مرواریدن

فروشگاه کارخانه مروارید

مرواریدی که به من جایزه دادن

بعد،به کارخانه ابریشم رفتیم.در اونجا تمامی مراحل تبدیل کرم ابریشم به ابریشم و فراوری پارچه رو بهمون نشون دادن و شرحاتم دادن.و بازهم به فروشگاهشون هدایتمون کردن که باز هم قیمتها بالا بود و هیچکس چیزی نخرید.

پیله های کرم ابریشم

کرم های ابریشم

روتختی های ابریشمی

فروشگاه پارچه های ابریشمی

فروشگاه لباس های ابریشمی

بعد از کارخانه ابریشم،باز هم آقا شاهین لطف کرد و خارج از برنامه تور،ما رو به فروشگاه ABC بردن.فروشگاه بسیار بزرگی بود و همه چی داشت.از شیر مرغ تا جون آدمیزاد.اما چون ما قصد خرید کردن نداشتیم،به جز یک مغازه که آقاشاهین به ما نشون دادن و همه جنسهاش 50 یوان بود(از شلوار تا کاپشن و سوئی شرت و...)هیچ جای دیگشو نگشتیم.البته یه پاوربانک هم خریدیم از برند شیائومی به قیمت 30 یوان.اینم بگم توی چین،برخلاف تصور ما ایرانی ها،قیمت اجناس خیلی بالاس.برای همین به هیچ وجه به خیال خرید به چین نرید.اما اگر بخواید چیزیو بخرید،میتونید تا حتی نصف قیمت پرداخت کنید.حتی اگه به بهانه بالا بودن قیمت،قهر کنید و از مغازه بیرون بیاید،دنبالتون میان و قیمتو پایین میارن.

به محوطه بیرون فروشگاه اومدیم.ساعت8شب مغازه های فروشگاه بسته میشن و مردم،گروه گروه جلوی ساختمان های این فروشگاه آهنگ میذارن و بصورت هماهنگ میرقصن و ورزش میکنن.جو خیلی باحالی داشت.

روز چهارم:

با توجه به برنامه ریزی قبلی و نقشه گوگل،من و همسرم حوالی ساعت 8 صبح پیاده به سمت هپی لند،شهربازی پکن،رفتیم.حدود یک ساعت و نیم راه بود.بین راه،به شیرینی فروشی هالی لند که یک برند شیرینی فروشی است برخوردیم و چیزکیک بلوبری که طعم رویایی داشت خوردیم.

چیزکیک خوشمزه هالی لند

بلیط کامل شهربازی که شامل تمامی بازی ها،هر چندبار که می خواستیم میشد،رو به قیمت نفری 260 یوان خریدیم.فقط حواستون باشه که برخی بازی ها تا یه ساعت خاصی کار می کنن و چون شهربازی خیلی خیلی بزرگه،ممکنه به یه سری بازی ها نرسید.پس وقت رو تلف نکنید و برنامه ریزی شده عمل کنید.شهربازی ساعت 9 صبح باز میشه.سعی کنید همون ساعت اونجا باشید.

هرچی از هیجان این شهربازی بگم کم گفتم.باید حتما تجربه کنید.

نمایی از ورودی شهربازی

نمایی از یکی از سریع ترین ترن ها

نمایی از یکی از ترن ها که تمام طول جهت،همینطور افقی بودیم

اینم جهت یکی دیگه از ترن ها

نقشه شهربازی

روز پنجم:

این روز مربوط به گشت شهری دوم بود که شامل کاخ تابستانه،کارخانه یشم،دیوار چین،مرکز طب سنتی و کارخانه چای بود.

کاخ تابستانه،ییلاق ملکه بود و جای باصفا و قشنگی بود.یه دریاچه مصنوعی هم داشت که داخلش قایق سواری می کنن.پر از درخت بود و یک کاخ زیبا هم داخل محوطش بود.یه مجسمه ققنوس که نماد ملکه و مجسمه اژدها که نماد پادشاه بود هم در ورودی کاخ بود.داخل محوطه،یه پیرمردی هست که با یه قلم موی خیلی بزرگ،با آب روی زمین به زبان چینی چیزی می نویسه و همین جور که جلوتر می ره،کلمات اولش پاک میشه.

اینم بگم که زبان چینی،الفبا نداره.بلکه کاراکتر داره که کلا صدهزارتایی میشه و مردم با حدود پنج هزارتای وابسته به شغلشون در ارتباطن.نکته جالب اینه که از اول دبستان تا دیپلم،روند یادگیری کاراکترها ادامه داره.یعنی ممکنه یه جوون هجده ساله چینی،حتی معنی برخی از تابلوهای شهر رو ندونه.باتوجه به آواها میتونه بخونه ولی نمیدونه به چه معناست.

پیرمردی که با قلم موی بزرگ،با آب،مشغول نوشتن بود

بعد از کاخ تابستانه،نوبت به کارخانه یشم رسید.تمام محصولات اونجا که شامل زیورآلات،مجسمه،آبنما و...بود،از سنگ یشم ساخته شده بود.بازم قیمت های فروشگاهشون بسیار بالا بود.هرچی یشم تیره تر باشه،باارزش تر و درنتیجه گرون تر هست.از اونجایی که سنگ یشم در چین خیلی مهم و باارزشه،خانم های متاهل در چین،به جای حلقه،النگویی از جنس سنگ یشم دست می کنن.

رسیدیم به اصلی ترین دلیل اومدن به چین.یعنی دیوار چین.فضای زیبایی بود.گرچه تغییراتی در اون داده بودن و برخی جاهای اون رو برای توریست ها بازسازی نموده بودن.ساختن این دیوار،صد سال طول کشیده و هر کارگری که در حین ساختن از جهان می رفته،بین آجرهای این دیوار دفن می کردن.برای همین اینجا بزرگترین گورستان چین هم محسوب میشه.اینجا برای مقابله با حملات مغول ساخته شده.اگه موقع بالارفتن از پله ها دقت کنید،متوجه میشید ارتفاع پله ها متفاوته.دلیلش اینه که وقتی مغولان با اسبهاشون حمله می کردن،اسب ها در اثر تغییرات ارتفاع پله ها،قاطی کنن و بیفتن پایین.واقعا هم بالا رفتن از پله ها برای ما هم سخت بود و نفس آدمو می گرفت.چینی ها به کسی که دیوار چین رو تا بالاش رفته باشه،قهرمان می گن.پس ما هم قهرمانیم!!!

این دیوار از 9 استان چین میگذره و برای چینی ها خیلی مقدسه و براش ارزش قائلن.

بعد از دیوار چین،ما رو به یکی از شعب رستوران های KFC بردن که پشت اون یه سوپرمارکت بزرگ بود و قیمتهاش هم مناسب بود.اما چون وقت خیلی کمه و باید به بقیه برنامه های روز برسید،سعی کنید ناهارتون رو سریع بخورید که به گشت و خرید داخل سوپرمارکت برسید.ما چندمدل شکلات و بیسکوییت برای تست خریدیم.جالبه که چینی ها فقط برندهای خودشونو می فروشن.

بعد از این همه راه رفتن و بالا و پایین رفتن از پله های دیوار چین و ناهار خوردن،ما رو به مرکز طب سنتی بردن.وقتی وارد شدیم،به تعداد همه مسافران،جایگاه های راحتی بود.روی اونا نشستیم و برای هرکس یه تشت آب ولرم که داخلش چای زعفرونی بود آوردن و پاهامونو داخلش گذاشتیم.این محلول بهمون کلی آرامش داد.

در همین حین یه خانوم چینی اومد و یه سری شرحات راجع به تفاوت طب سنتی چین و طب مدرن داد.الحق که راست می گفت و طب مدرن،همش قرص و داروی شیمیاییه.بعد جلوی هر توریست،یه نفر اومد و پاها رو خیلی حرفه ای ماساژ داد.خیلی خوب بلد بودن که کجای پا رو چجوری ماساژ بدن.همزمان با ماساژ،به دکتر طب سنتی چینی همراه با مترجم انگلیسیش اومد و باتوجه به کف دست و صورت هرکس،تشخیص داد اشکال بدنش چیه.واقعا هم درست می گفتن و براساس حدس و گمان نبود.بعد پیشنهاد می داد داروی گیاهیشون که مربوط به اصلاح اون مشکل هست رو بخریم که قیمت بالایی داشت اما تخفیف های خوبی می دادن.مثلا میگفتن فلان دارو رو اندازه 4 ماه با فلان قیمت بخر،خوب میشی.

ماساژش بسیار بسیار عالی بود و جون تازه ای به پاهامون داد.انگار نه انگار که از صبح تا اون موقع کلی راه رفته بودیم.

بعد به کارخانه چای رفتیم.همه رو داخل یه اتاق بردن و روی جایگاه نشستیم.5 نوع چای رو با روش مخصوص به خودش دم کردن،شرحاتی راجع به هرکدوم دادن و از هرکدوم،یه استکان کوچیک دادن بخوریم.طعم برخیاشون جالب بود.مثلا یکیشون عطر و طعم برنج درحال دم کردن می داد.می تونستیم هرنوع چای که خوشمون میومد رو ازشون بخریم.اما قیمتها بالا بود.البته باز هم تخفیف های خوبی می دادن.

بعد از تور گشت شهری،از آقا شاهین پرسیدیم امشب که شب آخره و فردا شب میخوایم برگردیم،کجا بریم که باحال باشه.که آقا شاهین خیابون مانیتور رو پیشنهاد کردن.توی سفرنامه ها،راجع به خیابون مانیتور خونده بودم اما فکر نمی کردم چندان جالب باشه.اما از همون اول،همسرم دوست داشت که بریم.بزرگترین مانیتور جهان در این خیابونه.سقف این خیابون،سراسر مانیتوره که معمولا کلیپ های آهنگ عاشقانه می ذارن.البته ساعت کاری این مانیتور،8 تا 10 شبه.دور تا دور این خیابون هم پر از کافه و رستورانه.در کل خیابون جالبی بود.ما رفت و برگشت رو با دوتا دیگه از همسفرامون با تاکسی رفتیم.که از دم هتل با تاکسی متر حساب کرد و 25 یوان گرفت و برگشتنی چون دیروقت بود،30 یوان دریافت.برای رفتن به جایی با تاکسی،چون یا انگلیسی بلد نیستن یا ضعیفن،باید اسم مقصد رو به زبون چینی روی کاغذ بنویسید و تحویل راننده بدید تا شما رو برسونه وگرنه انقدر شما رو می گردونن دور شهر و کلی پول می گیرن و در نهایت یه جای اشتباهی پیادتون می کنن.درضمن حتما به تاکسی ها پول خرد بدید.اون ها مهارت فوق العاده ای در تعویض پول با پول تقلبی دارن.

ورودی محوطه خیابان مانیتور

روز آخر:

همسرم خیلی دوس داشت پارک المپیک پکن رو ببینه.برای همین روز آخر رو به اینجا اختصاص دادیم.جایی که 9 سال پیش ساخته شد تا بازی های المپیک اجرا بشه.با مترو از ایستگاه پانجیایوان،14 ایستگاه تا بیتوچنگ رفتیم و خط رو عوض کردیم به خط 8 و یه ایستگاه رفتیم تا المپیک اسپرت سنتر و از خروجی B وارد محوطه دهکده شدیم.یه موسیقی ملایم داخل محوطه پخش میشد که حال و هوا رو المپیکی می کرد.داخلش برای مسابقات آبی هم یه استخر داشت که الان تبدیل به پارک آبی شده و ما می خواستیم بریم اما متوجه شدیم که بهداشت داخلش اصلا رعایت نمیشه و خیلی آلودس.برای همین منصرف شدیم.از آشیانه پرنده که داخلش ورزش های فوتبال و دوومیدانی انجام میشد گذشتیم و به مشعل المپیک رسیدیم که همسرم که خیلی ورزش دوسته،اشتیاق زیادی برای دیدنش داشت.یه سنگهایی هم اونجا هست که اسم مدال آوران المپیک پکن رو توی تمام ورزشها و پارالمپیک نوشته و همسرم اسم ایرانیها رو توش میگشت و پیدا میکرد.باحال بود.

آشیانه پرنده و دریاچه مخصوص مسابقات قایقرانی

سالن مخصوص مسابقات آبی مثل شنا که الان تبدیل به پارک آبی شده

بعد از اونجا،برای ناهار تصمیم داشتیم به خیابون وانفوجین بریم تا هم یه گشتی داخل اونجا بزنیم هم اینکه یه شعبه پیتزا هات اونجا دیده بودیم و می خواستیم ناهارو در پیتزا هات بخوریم.پس با خط 8،6 ایستگاه رفتیم تا نانلوگوژیانگ و بعد از تغییر خط به 6،یه ایستگاه رفتیم تا دونگسی.دوباره خطمون رو به 5 تغییر دادیم و پس از طی 2 ایستگاه به دونگدان رسیدیم و درنهایت به خط 1 رفتیم و بعد از یک ایستگاه بالاخره به وانفوجین رسیدیم.

بعد از کمی دید زدن مغازه های خیابون وانفوجین و خرید چاپ استیکس(چوبهای غذا) و یه سری خرده ریز،به پیتزا هات که در اواخر خیابون بود رفتیم و ناهارو خوردیم که خیلی خوب بود.

پیتزا بیف خوشمزه پیتزا هات

سالاد مخصوص پیتزا هات

توی راه برگشت از یکی دیگه از شعبه های هالی لند دوتا دسر و بستنی خریدیم و به هتل رفتیم چون ساعت 5 صبح به آلماتی پرواز داشتیم.تا ساعت 1 شب فقط استراحت کردیم و ساعت 1 ونیم آقا شاهین دنبالمون اومدن و فرودگاه رفتیم.باز هم پرواز خیلی خوبی داشتیم.هواپیمایی ایرآستانا واقعا از همه لحاظ عالی بود.

غذای داخل هواپیما

وقتی به آلماتی رسیدیم،ازطرف هتل دنبال ما و بقیه همسفرامون اومدن.البته تعدادی از همسفرامون،2 شب آلماتی شامل تورشون نمیشد و در فرودگاه آلماتی منتظر پرواز بعدی شدن که به تهران برگردن.

آلماتی لیدر نداشت و ما اینو از قبل می دونستیم.ما رو به هتل 5 ستاره رامادا بردن.هتل بسیار شیکی بود با پرسنل فوق العاده مودب،مهمان نواز و کاملا مسلط به زبان انگلیسی.

نمای بیرونی هتل

چون اتاق ها تا ساعت 1 آماده نمی شدن،مسئول رسپشن هتل به ما پیشنهاد داد به مگاپارک بریم تا وقتمون تلف نشه.الحق پیشنهاد خوبی بود.همچنین یه نقشه کامل آلماتی رو به ما دادن که بسیار کاربردی و ساده بود.

آلماتی برخلاف پکن،هوای بسیار خنک و تمیزی داشت.با خیابون ها و چهارراه های تقریبا باریک و خیلی سرسبز.اونجا پر از پارک بود.حتی پیاده رو ها هم شبیه به باغ بودن.جالب اینجا بود که فرمون برخی ماشین ها سمت راست و برخی دیگه سمت چپ بود.

پیاده رو

اینجا همسرم شد لیدر و از روی نقشه،همه همسفرامون رو به سمت مگاپارک برد.بین راه،از یکی دونفر هم آدرس رو برای اطمینان بیشتر پرسید.با اینکه قزاق ها،انگلیسی بلد نبودن،اما با ایما و اشاره هدایتمون می کردن و تا زمانی که مطمئن نمیشدن که متوجه شدیم،بیخیال نمیشدن.اینجا بود که فهمیدیم قزاق ها چقدر خونگرم و مهمون نواز و مهربونن.

زبان اون ها روسی هست و از لحاظ ظاهری هم شبیه به روس ها هستن.بور و سفید و قدبلند.

از اونجایی که می دونستیم آلماتی به استیک اسب معروفه،وقتی وارد مگاپارک که یه مجتمع بزرگیه شدیم،بعد از خوردن یه بستنی خوشمزه که همون ورودیش می فروخت،به سمت فودکورتش رفتیم و دنبال رستورانی که استیک اسب داشت گشتیم تا برای ناهار نشونش کنیم.

واحد پول قزاقستان،تنگه هست.داخل ایران تنگه نیس و باید دلار به اونجا برد.یکی از ورودیهای مگاپارک،سمت راست،دومین یا سومین مغازه یه صرافی هست که دلار رو با نرخ خیلی خوبی به تنگه تبدیل می کنه.

بعد از کمی گشت داخل مجتمع،به رستوران تومیتو رفتیم که استیک اسب رو بخوریم.بااینکه اولش دلش رو نداشتم بخورم،اما وقتی تست کردم،دیدم که ازش نمیشه گذشت.طعم واقعا رویایی داشت و فوق العاده لذیذ بود.ما بال کبابی و بوفه مخلفات رو هم گرفتیم.همه چیز این رستوران عالی بود و قیمت ها فوق العاده پایین.اگه قزاقستان رفتید حتما به این رستوران لوکس برید.البته اینم بگم که قیمت غذاها کلا در قزاقستان خیلی خیلی پایین بودن.

قسمتی از فودکورت مگامال

قسمتی از فودکورت مگامال

پیش غذا،بال کبابی

استیک اسب

ساعت 2 ونیم به هتل برگشتیم و اتاق ها رو تحویل گرفتیم.الحق و الانصاف که اتاق های این هتل هم عالی بود.به ما یه سوییت داده بودن که دکوراسیون داخلیش خیلی زیبا بود.

کمی استراحت کردیم و دوباره به مگاپارک رفتیم و به یکی دیگه از بستنی فروشی های اونجا که طبقه دوم بود رفتیم.بستنی با طعم عالی سفارش دادیم.اینجا بستنی رو بصورت اسکوپی نمی فروشن.انقدر داخل ظرف می ریزن تا ظرف پر بشه.خاطره بستنی جزیره بیوک آدا استانبول رو برامون زنده کرد.حتی شاید خوشمزه تر.به هیچ وجه از خیر بستنی های خارجی نگذرین.چه کارخونه ای،چه غیر کارخونه ای.

بستنی میوه ای خوشمزه

تمامی برندهای ترکیه ای داخل این مجتمع شعبه داشتن با همون قیمت ترکیه!!!!از ال سی وایکیکی گرفته تا اچ اند ام و کوتون و دیفکتو و...

از مگاپارک که خارج شدیم،محوطه خارجی اون با فواره های مختلف،فضا رو خاص و دیدنی نموده بود.آلماتی به شهر فواره ها هم معروفه.

فواره جلوی مگامال

به هتل رفتیم و استراحت کردیم.صبح چون می خواستیم به گرین بازار بریم و دیر باز میشد،دیرتر از خواب بیدار شدیم و به سمت بوفه صبحانه هتل که هیچی کم نداشت رفتیم.برعکس پکن،همه چیز باب طبع ما ایرانی ها بود و مونده بودیم کدوم رو بخوریم.یه چیزی مثل هتل قصرطلایی مشهد مقدس.از انواع نان ها گرفته تا انواع املت ها و میوه ها و مرباها و پنکیک و کورن فلکس و...جدا خسته شده بودیم ازبس 6 روز متوالی نودل و تخم مرغ خورده بودیم.

صبحانه روی میز ما(قشنگ معلومه از نودل خوردن خسته شده بودیم و داریم دلی از عزا درمیاریم!)

توی هر سفرنامه ای که راجع به قزاقستان نوشته شده،تاکید شده که به بازار سبز بریم.ما هم با توجه به نقشه ای که بهمون داده بودن،پیاده به سمت گرین بازار راه افتادیم تا مغازه های داخل شهر هم ببینیم و یه کمی بیشتر بین مردم باشیم.گرین بازار،یه جورایی بازار میوه و تره باره که خیلی هم بزرگه و سرپوشیده.با فروشنده های تاجیک و ازبک و قزاق و روس و...برخی از اون ها فارسی بلدن و با ایرانی ها گپ می زنن.همه چیز تازه تازه بود.وارد بازار که شدیم،بوی خوش سبزی و توت فرنگی و ...مستمون کرد.پر از هیاهو و بروبیا.هرچیزی می خواستیم،حتما اول میدادن تست کنیم که اگه خوشمون اومد بخریم.قیمت ها عجیب پایین بودن.رزبری که در کشور خودمون کیلویی چندصد هزار تومنه،توی گرین بازار کیلویی فقط 600 تنگه بود که به پول ما میشد 6000 تومان!!!گوشت گوساله کیلویی 20 هزار تومن و...قزاقستان از لحاظ تغذیه خیلی جای خوب و ارزونی بود و بسیار شبیه به ایرانی ها.اون ها توی طعمدار کردن غذاها عالی بودن و ادویه های خوبی برای غذاهاشون استفاده میکردن.

نمایی از گرین بازار

نمایی از گرین بازار

نمایی از گرین بازار

نمایی از گرین بازار

نمایی از گرین بازار

نمایی از گرین بازار

نمایی از گرین بازار

بعد از گرین بازار به سنترال پارک رفتیم.همسرم توی این دو روز با توجه به نقشه ها و تابلوهای هدایت که همشون به زبان روسی بودن،تا حدودی خواندن به زبان روسی رو یاد گرفته بود و آدرس ها رو با توجه به تابلوها و اون نقشه ای که بهمون داده بودن پیدا می کرد.

سنترال پارک،پارک بسیار بزرگیه که خیلی هم سرسبزه.داخلش هم دلفیناریوم داره هم باغ وحش که ما نرفتیم.دوچرخه و اسکوتر و حتی ماشین برقی هم کرایه می دادن.

سنترال پارک

ورودی سنترال پارک

برای شب آخر تصمیم گرفتیم شام رو در رستوران هتل بخوریم.پاستا پنه و شیشلیک مرغ و سالاد سزار که همشون خوش طعم بودن.

شیشلیگ مرغ

پاستا با سس آلفردو و مرغ

سالاد

فردا صبح به مگاپارک رفتیم و برخلاف تصمیمی که قبل از سفر داشتیم،کلی خرید از لباس گرفته تا کلی شکلات و انواع سس و... خریدیم.چون قیمت ها خیلی خیلی پایین بودن و دلمون نیومد خرید نکنیم.

بعد از خرید به هتل برگشتیم و حوالی ساعت 1 بعد از ظهر دنبالمون اومدن و ما رو به فرودگاه بردن تا به تهران برگردیم.

کلام آخر:سفر بسیار خوب با تجربه های جدیدی بود که در نوع خودش بسیار خاص بود.چه پکن،چه آلماتی.

این نکته رو بگم که همواره سعی کنید در سفرهاتون دنبال کشف تجربه های جدید باشید.کارهای روتین رو که همه انجام میدن.شما کارهای خاص که بیشتر ازشون لذت می برید رو انجام بدید.از هیچی نترسید.سفر با این چیزاش بیشتر خوش می گذره...

نویسنده :الهه نراقی پور

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت خبرنگاران مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی گیرد.

منبع: لست سکند
انتشار: 12 آذر 1398 بروزرسانی: 7 مهر 1399 گردآورنده: picosho.ir شناسه مطلب: 567

به "سفرنامه پکن-آلماتی من و همسرم" امتیاز دهید

1 کاربر به "سفرنامه پکن-آلماتی من و همسرم" امتیاز داده است | 3 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سفرنامه پکن-آلماتی من و همسرم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید