چگونه با زنانگی وجود خود، کانون خانواده مان را گرم نگه داریم؟
به گزارش مجله پیکوشو، امروزه زنانگی در معنا و مفهوم اصلی اش به گمشده ای نام آشنا تبدیل شده است. تکنولوژی نه تنها روش زندگی را تغییر داده است بلکه نوع نگاه فردی را هم متفاوت کرده است.
به گزارش خبرنگاران، این روز ها زن ها در پس زندگی به اصطلاح مدرن و امروزی خود، اصل اساسی زیستی و شخصیتی خود را فراموش کرده اند و آن اصل چیزی نیست جز معنای واقعی زن بودن. در واقع می توان گفت باور به زنانگی، به آرمانی بزرگ می ماند که هر زنی باید به آن معتقد باشد و در پی احیای آن قدم بردارد.
بیایید از ویژگی های ظاهری فاصله بگیریم و کمی به مفاهیم نزدیک شویم. زنانگی را در چه می بینید؟ همین که نامی دخترانه بر شما گذارده گردد یا از شما به عنوان یک خانم یاد گردد، کافی است؟ آیا زنانگی را می توان به عنوان صفتی درونی برای زن دانست که باید کشف شده و پرورش داده گردد؟ از قدیم مرد بودن را همراه با صفاتی می شناختند، برای مثال، می گفتند که مرد شجاع است یا قوی است یا جنگجو است و غیره.
زن بودن هم مانند مرد بودن به صفاتی شناخته می گردد که البته بعضی از این صفات امروزه کمرنگ شده است، مثلاً می گفتند زن زندگی کسی است که خانه را گرم نگه دارد، غذا بپزد و به پرورش بچه ها بپردازد. گرچه در این دوره این طرز فکر کمی مهجور شده و حتی در نظر عده ای اغراق آلود است اما دور از واقعیت نیست.
زنان واقعی زنانی هستند که با آنچه هستند، نمی جنگند، با آن سر ستیز ندارند و نمی خواهند چیزی را به دیگران ثابت کنند. بلکه می کوشند تا در آنچه هستند، بهترین باشند و آن زن بودن است؛ زن هایی که زندگی ها را ایجاد می کنند، نسل ها را پیش می برند، ادبیات را عاشقانه می کنند و آنهایی که مرد خود را مبهوت می کنند.
زن هایی که می دانند باید چه کنند تا دل همسر را به دست آورند و آنهایی که می دانند چگونه برای همسر و مردشان زنانگی خویش را به رخ کشند، از توانایی بالقوه ای برای درک کردن تمامی جنبه های مردانه شخصیت یک مرد برخوردارند و می دانند که باید چگونه یک مرد را همراهی و به تعبیری مدیریت کنند. یک مرد اگر بتواند با چنین زنی ازدواج کند، به نظر می رسد که دیگر دچار هیچ کمبودی نخواهد شد و به طور کامل در معرض یک زنانگی تمام عیار قرار خواهد گرفت. تنها یک زن است که می تواند یک مرد را به سمت مرد بودن خویش رهنمون کند.
خداوند مرد و زن را به لباس یکدیگر تعبیر کرده است (آیه 187 سوره بقره) و این تعبیر زیبا به این معنی است که مرد و زن هر دو پوشش دهنده نقایص هم و برطرف کننده نیازهای یکدیگر هستند. یک زن زنانه است که می تواند تمامی نیازهای زیبایی شناختی یک مرد را تأمین کند و یک مرد مردانه است که می تواند تمامی حس و میل یک زن به منبع قدرت را پوشش دهد.
یک زن زنانه است که موجبات بهره مندی بصری مرد را از حس زیبایی شناسانه فراهم می کند و یک مرد مردانه است که می تواند به عنوان یک تکیه گاه برای یک زن ظاهر گردد و به او حس اعتماد را انتقال دهد.
قرارگیری در هر یک از این نقش های زنانه و مردانه به صورت تمام و کمال عاملی می گردد برای اینکه هر یک از طرفین رابطه بتوانند به درک درستی از جنس مخالف خویش برسند.
حال در این میان اگر مرد به عنوان یک طرف رابطه نتواند به آنچه یک زن زنانه نام دارد دست یابد، دچار مشکل خواهد شد، بنابراین شاید بتوان دلیل بعضی از خیانت های مردها را احیانا به زن نبودن بعضی از خانم ها مربوط دانست. هیچ مردی، هرچند هم که هوسران و بی عقل باشد، باز هم در کاشانه قلبش، باز هم در کنج دلش، زنی را دوست می دارد که تمام زنانگی اش را در اختیار او بگذارد و این مرد هر چه که باشد، از این زن نمی تواند بگذرد.
گفته می گردد که فرضاً، شوهرم به من خیانت کرده است. خب، این یک سوی قضیه است اما آیا شما هم برای او واقعاً یک زن بوده اید؟ این سؤالی مهم است که هر خانمی باید از خودش بپرسد. مخصوصاً در این روزگار که بیشتر خیانت ها را از جانب مرد می دانند و مرد را در بیشتر قضایا مقصر می دانند. این سؤالی مهم است که آیا برابر یک مرد خیانت کار، یک زن ِ کامل قرار داشته است؟ در مورد بیشتر این سؤالات، پاسخ منفی است، یعنی آن مرد با یک جنس مؤنث زندگی می کرده نه با یک زن. از این بحث کمی فاصله می گیریم.
زنان آگاه، زنانی دارای آگاهی به نیروی زنانگی هستند. زنانی که با مردی رقابت نمی کنند. زنانی که می دانند اگر شلوار هم به پا می کنند، برای این نیست که به مردان ثابت کنند که ما هم می توانیم گام به گام شما و مشابه شما پیش برویم، زیرا به این کار نیازی نیست. اصلاً رقابتی در کار نیست.
ما زندگی نمی کنیم که رقابت کنیم، ما برای خودمان، برای لذت ها و برای همین خوشی های کوچک زندگی خودمان زندگی می کنیم. فقط کافی است در آنچه هستیم، خوب باشیم، زن باشیم و زنانگی خود را پرورش دهیم. زنانگی به خودی خود آن قدر مجذوب کننده هست که شما را به الهه زندگی یک مرد، به همسری مثال زدنی و بانویی ستایش برانگیز تبدیل کند. زنانگی آن قدر مجذوب کننده هست که مرد شما برای همواره کنار شما بماند، زیرا می داند که برای او، بهترین هستید و برای همسرتان آن قدر محبوب و ستایش شدنی هستید که همواره شما را تحسین می کند. تمام اینها در یک صورت امکان پذیر است؛ فقط در یک جمله، در آنچه هستید، خوب و بهترین باشید. اگر زن هستید، فقط مؤنث نباشید بلکه زنانگی داشته باشید و اگر مرد هستید، فقط مذکر نباشید بلکه مردانگی داشته باشید. مردانگی و زنانگی دقیقاً مثل دو قطب مخالف آهنربا، یکدیگر را جذب می کنند و کنار هم باقی می مانند.
برای شوهرتان آشپزی کنید، چه اشکالی دارد؟ در خانه لباس مناسب بپوشید. برای همسرتان آرایش کنید. از او در مورد لباس تان در خانه نظر بخواهید. طوری رفتار کنید که انگار هنوز تپش های قلب تان را هنگام اولین دیدار همراه دارید. زندگی به همین هاست، به همین تپیدن هاست، به همین عزیزم، رسیدم هاست. از این طرز فکر فاصله بگیرید که مگر من کلفت شوهرم هستم. مسلماً شما کلفت هیچ کس نیستید، اما زنانگی چیزهایی را می طلبد که رعایت آنها نه تنها از جلوه شما نمی کاهد، بلکه بر زیبایی ِ روح و درک شما از زندگی می افزاید.
این کارها هیچ اشکالی ندارد. خانه داری هیچ اشکالی ندارد. بله، مسلماً همسر شما، شریک زندگی گرفته است، خدمتکار که نگرفته است؛ اما هر مردی، هرچقدر هم روشنفکر یا هنرمند یا مردسالار یا هر تیپ دیگری که باشد، یک زن ِ خانه دار را در عمق قلبش جای می دهد؛ زنی که کانون خانه را گرم می کند، زنی که بودنش، مایه آرامش است. منظور از خانه داری این نیست که صبح تا شب بشویید و بسایید و بپزید. به کلاس شنا بروید. به کلاس های تمرین های ورزشی بروید. اگر دوست دارید شعر بگویید. نقاشی کنید. آرایشگاه بروید، اما حتماً حواس تان به خانه هم باشد.
کانون خانه را گرم و دل چسب کنید. نگذارید خانه تان بمیرد. اگر روزی دیدید که خانه صرفاً به محلی برای شام خوردن و خوابیدن تبدیل شده، مطمئن باشید، خانه شما مرده است. درواقع زندگی در آن خانه مرده است. در خانه باید خانواده و زندگی جریان داشته باشد.
زن ها در این دوره و زمانه کار می کنند. آنها بیرون از خانه هستند و کار ِ بیرون از خانه با این مسائل شهری و ترافیکی یعنی 10 ساعت از هرروز را جایی غیر از خانه بودن، اما هرچقدر هم که پرمشغله باشید، هرچقدر هم که خسته باشید یا درگیر امور بیرون از خانه باشید، باز هم وقت دارید که برای همسر خود یک استکان چای بریزید.
مسلما همسر شما بهترین فرد برای پاسخ دادن به تمام نیازهای جسمی و روحی و نیز احساسات شماست. کسی که می خواهید در کنارش یک عمر زندگی کنید و هر آنچه را دارید با او به اشتراک بگذارید. رابطه خوب، زندگی خوب و لحظات خوش چیزی جز رعایت همین کارهای کوچک نیست. منظور از این حرف، این نیست که در رابطه خود صرفا سیاست داشته باشید بلکه آن قدر خوب باشید که همواره همین طور به نظر برسید. آن قدر خوب باشید که بتوانید با انرژی خود، خانه ای را که قلب عزیزان تان در آن می تپد گرم و دلپذیر کنید.
عزیزم گفتن به زمان زیادی نیاز ندارد. دوست داشتن ِ همسر می تواند خانه را نورانی کند و این مهری است که در دل به وجود می آید. شاید طول بکشد، اما مهری که در دل به وجود آید، آسان و زود از بین نمی رود.
زن ها مسائل خاص خودشان را دارند، مردها هم همین طور. در مقابل، انتظار انجام وظایفی نیز از مرد می رود. یک مرد هرچقدر هم که گرفتار باشد و کارش سخت باشد، باز هم انرژی ِ کمک به همسرش در امور منزل را خواهد داشت. به شرطی که همسرش، موجودی دارای زنانگی باشد و در مقابل این زنانگی نیز باید مردانگی قرار گیرد.
عشق چیزی جز این لطافت های ِ زندگی نیست. عشق را نمی توان خرید، نمی توان ساخت، نمی توان پخت و هیچ دستورالعملی برای آن وجود ندارد. عشق بین هر دو نفر منحصر به آنان است و خودشان باید آن را ایجاد کنند. دقیقاً باید آن را ایجاد کنند و برای این کار، مردانگی باید برابر مجذوب کنندهیت های زنانه قرار گیرد.
مردها درصورتی که به امور داخلی منزل رسیدگی کنند، متوجه بسکمک از لطافت های آن می شوند، مثلاً بپزند، بشویند و مخصوصاً ظرف بشویند. این کار نه تنها از ویژگی های مردانه چیزی کم نمی کند، بلکه موجب پیدایش لطافت هایی در حوزه مردانگی می گردد. این مسئله موجب می گردد که بتوانید زنانگی و جنس ِ زن را بهتر درک کنید. این کارها را امتحان کنید. اگر تابه حال از این کارها نکرده اید، همسرتان را متعجب کنید. چه اشکالی دارد؟ اگر شما نخواهید همسرتان را متعجب کنید، پس برای چه کسی می خواهید شگفت انگیز باشید؟ برای چه کسی می خواهید دوست داشتنی باشید؟ مطمئن باشید تمام اینها باید برای نفر اول زندگی تان باشد، یعنی همسرتان.
و این همسر شماست که باید در معرض تمامی توجه و محبت شما قرار بگیرد و بداند که هرزمانی که بخواهد می تواند به شما رجوع کند و از شما بخواهد، هر آنچه را که نیازمند به آن است. روان شناسان و مشاوران عقیده دارند که در زندگی مشترک، شما باید فرد اول زندگی همسرتان باشید، نه حتی پدر و نه حتی مادرتان، زیرا آنها هم زندگی مشترک خود را دارند و نفرِ اول زندگی آنها در کنارشان است. حتی نفر اول زندگی شما نباید فرزندتان باشد بلکه قطعا باید همسرتان باشد؛ کسی که زندگی شما را شکل داده است، کسی که جسم و روحش را در کنارتان قرار داده است.
نفر اول زندگی شما کسی است که می تواند در کنار شما آرامش بگیرد وهمواره بداند که این آرامش را در هیچ جای دیگری نمی تواند به دست آورد. آرامش در زندگی مشترک وجه بارزی است که می تواند موجبات تداوم و تعالی یک ازدواج را فراهم آورده و تضمین کند. این تضمین را هیچ فرد و گروه بیرونی نمی تواند به یک رابطه زناشویی تزریق کند. بلکه این زن و شوهر هستند که می توانند موجبات استحکام و به هم پیوستگی زندگی خود را فراهم آورند.
زمانی که در نقش های زنانه و مردانه خود به نحوی قرار گیریم که طرف مقابل ما به عنوان زن و شوهر بتواند با خیال راحت به یک مرد تکیه کرده و از وجود یک همسر با تمامی صفات زنانه برخوردار گردد، می توانیم با خیال راحت از یک زندگی اثر بخش و مفید لذت ببریم.
مرد قرار است که مرد باشد و زن هم قرار است زن باشد. مرد قرار است مردانه رفتار کند و زن هم قرار است زنانه باشد. در صورت کامل بودن در نقش های زنانه و مردانه خویش است که می توانیم در کنش متقابل سودمندی با طرف مقابل قرار گیریم و این قرارگیری، مستلزم بازی درست در نقش مان خواهد بود.
منبع: همشهری آنلاین