عباس عبدی؛ خوزستانِ فصل هفتی
به گزارش مجله پیکوشو، عباس عبدی روزنامه نگار و فعال سیاسی در اعتماد نوشت: خوزستان ویژه ترین منطقه و استان کشور است. از هر جهت ویژه است. اجتماعی، سیاسی، مالی، جغرافیایی و طبیعی و فرهنگی، و 8سال منطقه جنگی بودن؛ با دیگر استان های کشور تفاوت دارد. مسائل آن هم متأثر از عوامل گوناگون است، ولی به نظر می رسد که مهم ترین مساله استان سلطه نگاه غیر محلی و نه ملی بر استان است.
منظورم این نیست که هر استانی باید صد درصد به دست مردم همان استان اداره گردد و برای مثال هیچ استاندار غیربومی در آنجا نباشد، بلکه منظور اصالت دادن به نگاه غیربومی و تشدید شکاف های درون استانی به واسطه غیبت نگاه ملی در مدیریت این استان است.
یکی از اشتباه های مرکز در اداره خوزستان این بود که آنجا را بر اساس رویکردی اداره کرد که خودش نسبت به وجود مشابه این رویکرد در آن استان معترض است و آن را نقطه ضعف استان می داند. در واقع اگر طایفی بودن در استان یک نقطه ضعف است، اداره استان باید در نقطه مقابل طایفی گری شکل می گرفت، نه اینکه آن ویژگی منفی در نحوه اداره استان بازتولید گردد.
مدیریت سیاسی استان و تهران هیچ ایده روشنی برای حل مسائل سیاسی و مشارکت جویی مردم منطقه ندارد و بر اساس آن عمل نمی نماید، در نتیجه در حال زوال مفهوم شهروندی و اعتماد اجتماعی با این نحوه مدیریت در خوزستان هستیم. در برابرِ تفوق ساختار اجتماعی طایفی تنها یک راه وجود دارد و آن تکیه بر مفهوم شهروندی و برابری حقوقی فارغ از هر گونه قومیت، طایفه، زبان و دیگر تعلقات فردی در اداره استان است.
هر گونه طایفه گری حکومتی به ناچار طایفه گری اجتماعی را بازتولید و تقویت می نماید. مشکل خوزستان این است که گویی ساکنان آنجا با مدیریت استان و طرح های آن بیگانه هستند. اکنون که سد کرخه ساخته شده است، اعتراض هست، اگر هم ساخته نشده بود و سال 1398 و در جریان سیل عجیب آن سال بخش مهمی از استان ویران می شد، باز هم اعتراض می بود که چرا سرمایه گذاری برای احداث سد نشده است.
در ساختار مدیریتی موجود هر کاری، چه درست و چه نادرست، می تواند مورد اعتراض باشد، چه رسد به اینکه بسیاری از کار ها نادرست هم باشند. خوزستان منطقه تناقضات عجیب و غریب است. کمبود آب در کنار رودخانه های اصلی کشور، مسائل انرژی در کنار منابع انرژی کشور، مدیریت مرکزگرا در برابر تنوع عجیب فرهنگی و اجتماعی و زبانی و… پیشنهاد معین این است که به جای تغییر استاندار و فرماندار و مدیرکل و… نگاه به خوزستان و نحوه اداره امور و سیاست گذاری آنجا تغییر کند و تلاش برای مشارکت عمومی مردم و با تعلقات گوناگون در دستور کار دولت آینده قرار گیرد. سپس نیرو های مدیریتی بر اساس این رویکرد انتخاب شوند.
خوزستان را باید از ذیل فصل هفت! (امنیتی تماشا اوضاع) خارج کرد. شاید این کار در کوتاه مدت عملی نباشد، ولی می توان در این جهت حرکت کرد. نکته مهم این است که ظاهرا سیاست های جاری در خوزستان حتی از مرکز هم به صورت دقیق کنترل و راهنمایی نمی گردد، بلکه جریان امور به عهده نیرو های رقیب و غیر همسو در منطقه افتاده است. سودش را آنان می برند و زیانش را مردم و حتی حکومت متقبل می گردد.
خوزستان الگوی کاملی است که نمی توان با حذف و نادیده گرفتن مردم کار ها را به خاتمه رساند. شاید حذف دیگران در کوتاه مدت به دهان شیرین بیاید، ولی طولی نخواهد کشید که تلخی زهر آن با تمام وجود حس خواهد شد که شده است؛ بنابراین دنبال حل مساله آب، برق، ریزگردها، بیکاری و… در خوزستان نباشید، این ها را باید با مشارکت عمومی و گسترده همه نیرو ها حل کرد. آنان باید بدانند که راه چاره به دست خودشان است و نه اینکه خودشان مساله هستند.
منبع: فرارو